امیرعلی نازمامیرعلی نازم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

واکسن یکسالگی

عزیز دل مامان بسلامتی روز یکشنبه 26 خرداد با مامانیت و باباییت رفتیم بهداشت واسه زدن واکسن . من که خیلی استرس داشتم . عزیزم در پایان یکسالگی وزنت 10 کیلو و ششصد . قدت هم 80 سانت و نیم . دور سرت هم 48 بود . بعد رفتیم تو اتاق که واکسنت رو بزنن .خانم گفت که راحترین واکسن هست نه تب داره و نه احتیاج به کمپرس منم خیالم راحت شد. الهی بمیرم که زل زده بودی به سوزنی که خانمه داشت فرو میکرد تو دستت . نازنازی من یه کوچولو گریه کردی و زود یادت رفت .     کارایی که گل پسرم در یکسالگی انجام میده  خیلی خوشگل راه میره وقتی چیزی میخواد با انگشت بهش اشاره میکنه و بهمون میفهمونه که چی میخواد . بالا رفتن از مبل و تخت رو بلد بود ...
29 خرداد 1392

یه عالمه عروسی

سلام امیرعلی جونم . عزیز دلم خیلی وقت که فرصت نشده بود بیام و وبلاگت آپ کنم آخه . توی اردیبهشت و خرداد عروسی و مراسم زیاد بود و منم درگیر . فقط وقتی تو خواب باشی میشه برم سر لب تاپ و تو هم که خیلی کم میخوابی . عزیزم پنج شنبه 26 اردیبهشت  ماه عروسی عمو حسین عزیز بود که ما( من و مامانی و عمه راحله) از ساعت 12 ظهر وقت آرایشگاه داشتیم . اونروز تو خیلی تو آرایشگاه اذیت شدی و چون مدام تو بغل بودی و کلافه شده بودی . ساعت 5 هم که رسیدیم تالار و اون روز تو تا تونستی نق زدی و گریه کردی . هم کلافه شلوغی بودی و هم خارش لثه هات که خیلی زیاد بود . از شانس من بغل هیچکس هم نمیرفتی و همش میخواستی شیر بخوری . عزیزم بهت حق میدادم چون من خودم حسابی خسته شد...
9 خرداد 1392

بدون عنوان

خوشگل مامان حسابی شیرین شدی . وقتی بهت میگم مامان و بوس کن فقط میای لباتو میچسبونی به صورتم و بلد نیستی صداشو دربیاری و من به جای تو صدای بوس رو در بیارم . وقتی می می میخوای میای میشینی پیشم و پشت سر هم میگی به . به . شبا هم که از خواب بیدار میشی میشینی بالاسر من و انقدر میگی به تا بیدار شم و بهت شیر بدم . نانازم دو تا دیگه از دندونات هم نیش زده . الان چهارتا دندون بالا داری . دو تا هم پایین . مبارکت باشه عسل مامان   راستی مامان جون 29 اردیبهشت دومین سالگرد ازدواج من و بابایی بود . که امسال با وجود فرشته ای چون تو خیلی شیرین تر بود. همسر عزیزم از وقتی با همیم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شیرین معبود را شاکرم که در تلخیها ...
7 خرداد 1392
1